بعضیها عجیب هستند. با یک اتفاق میآیند و مینشینند ته ته دلت، و با هزار بهانه و تلخی و اخم و تخم و دلیل دیگر از دلت نمیروند. خوب میخندند؛ خوب گوش میکنند؛ اصلا انگار آمدهاند که مایه دلگرمیت باشند. حتی اگر نباشند؛ رد پایشان روی دلت میماند تا تمام عمر عشق میورزند.
بعضیها عجیب خوبند. یادشان که میافتی روحت جانی دوباره میگیرد. یادشان که میافتی بیاراده لبخند به لبانت مینشیند.
بعضیها را کم میبینی و حتی اگر نبینی باز با تو هستند. بعضیها عجیب میآیند و عجیبتر آنکه دیگر نمیروند حتی وقتی که از کنارت رفتهاند.
میمانند؛ لبخندشان. تصویرشان. صدایشان. حرفهایشان.همه را پیشت امانت میگذارند و تو میمانی و یاد و آرزوی دیدار دوباره آنها.
بعضیها عجیب خوبند.
انسان های هم فرکانس همدیگر را پیدا می کنند
حتی از فاصله های دور…
از انتهای افقهای دور و نزدیک انگار. جایی نوشته بود که اینها باید در یک مدار باشند یک روزی یک جایی است که باید با هم ، برخورد کنند… آنوقت…
میشوند همدم، میشوند دوست، میشوند رفیق
اصلا میشوند هم شکل… مهرشان آکنده از همه ….
حرفهایشان میشود آرامش…
خنده شان، کلامشان می نشیند روی طاقچه دلتان نباشند دلتنگشان میشوی
هی همدیگر را مرور می کنند
از هم خاطره می سازند….
مدام گوش بزنگ کلمات و ایده ها هستند و یادمان باشد
حضور هیچکس اتفاقی نیست.
صبح ها را
لبخندی بچسبانید گوشه لبتان
دلیلش مهم نیست
اصلا نیازی به دلیل ندارد
لبخند است دیگر،
هفت خان رستم که نیست
یک لیوان چای تازه دم بنوشید
یک موسیقی خوب برای خودتان پخش کنید
و گذشته و آینده را بگذارید به حال خودشان
مهم،همان صبح، همان لبخند، همان چای، همان موسیقیست
صبحتون به نیکی و خرسندی
درباره این سایت